عمم هر وقت تو عروسی مهمونی تولد یا هر کوفتِ دیگه می خواست تشوقیم کنه به رقصیدن می گفت :نرقصی می گن حسودیش شده آ ، من همش فکر می کردم چقدر احمقن اگه همچین فکری کنن الان که دارم دقیق به قضیه نگاه می کنم می بینم حسودیم می شد ...
به چی حسودیت میشد ؟ به استیلشون ؟ به فنر کمرشون ؟ به خوش تراشی کپلشان ؟ به کشیدگی رون هاشون ؟ به خوش رقصیشون ؟ به زیباییشون ؟ به اینکه شاباش زیاد میگرفتن ؟ به اینکه هر هفته پارتیشون براه بود ؟ به اینکه دوس پسرای لارجی داشتن که برای هر مهمونیشون یه ست کامل جواهر براشون میگرفتن ؟ دقیقن چی تو سر عمت میگذشت؟ نه دیگه نشد ؛ حالا که پست خاله زنکی میری باید همه ی اینارو برای من روش اَن کنی !؟
عب نداره حالا
مگه من گفتم داره؟؟
حسودی به چی/کی؟
به چی و کی دیگه!
مامان منم همیشه همین رو می گفت! اما به خدا من حسودیم نمیشد!
نه دیگه نشد، تا نباشد چیزکی مردم نگویند حافظا..
بعله!!
به چی حسودیت میشد ؟ به استیلشون ؟ به فنر کمرشون ؟ به خوش تراشی کپلشان ؟ به کشیدگی رون هاشون ؟ به خوش رقصیشون ؟ به زیباییشون ؟ به اینکه شاباش زیاد میگرفتن ؟ به اینکه هر هفته پارتیشون براه بود ؟ به اینکه دوس پسرای لارجی داشتن که برای هر مهمونیشون یه ست کامل جواهر براشون میگرفتن ؟ دقیقن چی تو سر عمت میگذشت؟ نه دیگه نشد ؛ حالا که پست خاله زنکی میری باید همه ی اینارو برای من روش اَن کنی !؟
معلومه پست خاله زنکی خیلی دوس داریا!
ا! پس منم لابد حسودیم شده و می شه!
هان....یعنی جی؟؟
لابد حسودیم داشته دیگه...
حالا کی احمقه این وسط؟