عمم هر وقت تو عروسی مهمونی تولد یا هر کوفتِ دیگه می خواست تشوقیم کنه به رقصیدن می گفت :نرقصی می گن حسودیش شده آ ، من همش فکر می کردم چقدر احمقن اگه همچین فکری کنن الان که دارم دقیق به قضیه نگاه می کنم می بینم حسودیم می شد ...

 

 

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
زبل خان شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 08:45 ب.ظ

عب نداره حالا

مگه من گفتم داره؟؟

تراموا شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 11:35 ب.ظ http://tramdaily.wordpress.com/

حسودی به چی/کی؟

به چی و کی دیگه!

ستاره یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 02:03 ق.ظ http://3tareh.net

مامان منم همیشه همین رو می گفت! اما به خدا من حسودیم نمیشد!

نه دیگه نشد، تا نباشد چیزکی مردم نگویند حافظا..
بعله!!

hard abusive یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 03:35 ق.ظ http://hardabusive.wordpress.com

به چی حسودیت میشد ؟ به استیلشون ؟ به فنر کمرشون ؟ به خوش تراشی کپلشان ؟ به کشیدگی رون هاشون ؟ به خوش رقصیشون ؟ به زیباییشون ؟ به اینکه شاباش زیاد میگرفتن ؟ به اینکه هر هفته پارتیشون براه بود ؟ به اینکه دوس پسرای لارجی داشتن که برای هر مهمونیشون یه ست کامل جواهر براشون میگرفتن ؟ دقیقن چی تو سر عمت میگذشت؟ نه دیگه نشد ؛ حالا که پست خاله زنکی میری باید همه ی اینارو برای من روش اَن کنی !؟

معلومه پست خاله زنکی خیلی دوس داریا!

نغمه یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 03:14 ب.ظ http://naghmehdanesh.persianblog.ir/#130

ا! پس منم لابد حسودیم شده و می شه!

tookaa یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 04:01 ب.ظ http://tookaa.wordpress.com

هان....یعنی جی؟؟

خاک یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 05:45 ب.ظ http://xak.blogspot.com

لابد حسودیم داشته دیگه...

[ بدون نام ] یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 10:46 ب.ظ http://myminimals.wordpress.com

حالا کی احمقه این وسط؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد